آذر 92 - محرم اسرار
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محرم اسرار
درباره‌ی وبلاگ

به نام خدا سلام اینجا رو ساختم که از دلم برای دیگران و برای خودم بنویسم. امیدوارم دلنوشته‏هام تو اینجا مورد پسند دوستانم باشه. امیدوارم اینجا سکوی پرتابم به سوی شروع موفقیت‏های روز افزونم باشه.
موسیقی وبلاک
"
امکانات وب

بازدید امروز:3
بازدید دیروز:7
کل بازدیدها:313734

به نام خدا

سلام

چهارشنبه همکارم میاد تا دو تا پرینت بگیره

بعد نه که من خیلی واردم تو کامپوتر و اینا سوالی ازم پرسید و امید داشت جوابش رو بلد باشم.

خب منم مثل همیشه نا امیدش نکردم و جوابش رو دادم و راهنماییش کردم :)

بهم گفت راستش معلم بچم بهش یه جدولی داده می خوام این جدول رو بکشم. چطوری این کار رو کنم.

بهش گفتم جدول چیه؟ گفت یه جدول مثل جدول ضربه

بعد توضیح داد بهم و فهمیدم چطور جدولیه. یه جدول بود مثل جدول ضرب، با این اختلاف که عددها از یک تا 100 به ترتیب نوشته شده بودند.

یعنی ردیف  اول از یک شروع می شد تا 10 و ردیف بعدی از 11 تا 20 و همین طور تا 100

مثل شکل زیر

برام خیلی جالب بود که با این جدول چیکار می کنن.

گفت این جدول جمع و تفریقه

یادتون هست جدول ضرب رو که سوم دبستان یادمون دادن؟

اینا بچه که دوم دبستان بود با جدول جمع و تفریق آشنا شده بود.

من که راضی نیستم به ما ازینا نداده بودن. من ازینا می‌ خوام :(

حالا طرز کارش. مثلاً شما میخواین 76 رو منهای 34 کنید. اول می رید تو خونه 76 که زردش کردم، بعد می گین تو 34 چندتا 10 تا هست؟ جواب می شه 3 تا. پس سه تا می رید بالاو بعد چند تا یکی داره که جواب می شه 4 تا پس چهار تا می رید سمت چپ تا می رسید به خونه 42

دیدید چه با حال بود :دی

به همکارم گفتم وای چه چیزای خوبی یاد بچه ها می دن که بهم گفت: تازه احتمال هم یادشون می دن. مثلاً یک سکه رو وقتی پنج بار بندازیم بالا احتمال اینکه شیر بیاد چه قدر هست؟


----

تبدیل چای به بستنی

این بستنی قیفی های بالا منو یاد کودکیم انداخت.

نمی دونم ولی فکر کنم جایی گفته بودم که در بچگی، من هم از خدا تو ذهنم تصوری داشتم. اما تا جایی که یادم میاد این تصور، بر خلاف تصور بچه های دیگه، شبیه به انسان نبود. شبیه به چیزی که تو دنیای واقعی دیده باشم هم نبود. یه تصور مبهم و موهوم و خاکستری رنگ.

معلوم می شه از همون بچگی فیلسوف بودما :دی

یادم میاد اون موقع ها وقتی می خواستم قدرت بی نهایت خدا رو تصور کنم، از پدر و مادرم این سوال رو می پرسیدم که آیا خدایی که می گین همه کار می تونه انجام بده، می تونه چایی رو به بستنی تبدیل کنه.

یه چیز دیگه ه معلوم می شه . اونم این که از همون بچگی از چایی خوشم نمیومده و فقط صبحونه با نون و پنیر می خوردم :دی

اون دوران به نظر کودکی ام، سخت ترین و نا ممکن ترین کار تبدیل این نوشیدنی به بستنی بوده. یادم میاد که دلیل ناممکن بودنش برام این بود که چایی خرده هایی سیاه رنگ و تلخ و ... هست. اما بستنی سفید و شیرین و سرد و خوشمزه :)

الان با اینکه می دونم خدا هر کاری بخواد می تونه بکنه باز هم کودک درونم براش سواله که آیا می تونه؟

البته سوالات جدیدی جای سوال اون دوران رو گرفته...

----

دیشب داشتم به سایت های مختلف ور می رفتم . یه دفه به ذهنم رسید برم تو گوگل ترنسلیشن و بجای کار معمول همه که انگلیسی رو به فارسی تبدیل می کنن باهاش و شاید سایت های انگلیسی زبون رو باهاش فارسی باز کنن، وبلاگ خودم رو باهاش باز کنم

یعنی از فارسی به انگلیسی بدم ترجمه کنه.

نتیجه ش خیلی جالب بود برام. البته زیاد به گرامر وارد نیستم. دوستان وارد بیان نظر بدن

In the name of Allah

Hi

Wednesday"s colleague was two to print


Not that I Vardm computer after you and Inna I know how to answer any questions you have hoped.


A table like the multiplication table, with the difference that the numbers from one to 100, respectively, were written.

اگه تونستین معادل این ترجمه ها رو تو متنم پیدا کنید ؟ :دی

طفلکی گوگل هنوز معنی واردم و معنی اینا رو نمی دونه :دیییییییییی

راستی تو لینک دوستام هم یکی رو این ترجمه کرد :  (October Sky (J

هر کی تونست بگه کدوم لینکه :دییییییی

-----

بورس

دیدین جدیدا بانک ها هم مثل موسسات مالى دیگه سود بالایى به سپرده ها مى دن؟

با اینکه مى گن ربا نیست و اشکال نداره، اما من بازم شبهه ناک مى دونم.

مراجع هم گفتن اگر ربا نباشه مشکلى نیست. 

تو سود سپرده خب ماها زیاد نمى دونیم که آیا اشکال داره یا نه. چون نمى دونیم کجا سرمایه گذارى شده و چه قدر سود داشته. اما وام گرفتن چى؟  

وام هایى که از سود 4 درصد در ایده آل ترین حالت شروع مى شه تا برسه به حتى 20 درصد سود. دیگه ربا که شاخ دم نداره. این اگه ربا نیست پس چیه؟

راستش مدتى هست که رفتم تو بورس. چون فکر مى کنم شبیه تر به معاملات اسلامى هست. اینکه تو سود و زیان شریک هستى. اینکه سرمایت به مدت طولانى بلوکه نمى شه. اماخب اگه بخواى خرىد فروش انجام بدى ریسکش بالاست.

من البته با پولى که نیاز ندارم شروع کردم و در مجموع ضرر نکردم :دى

به نظرم حتى از طلا خریدن هم مطمئن تره

 

رساله دکتری

چند ماهی هست که به یکی از دانشجویای دکتری محل کار تو نوشتن رساله‌ ش کمک می کنم. من و آبجیم اولش بخش های زیادی از کارش رو تایپ می کردیم.

به من حتی اجازه داده بود به دلخواه خودم خلاصه نویسی کنم و حجم مطالبش رو کم کنم

خب البته به نظرم علومی مثل علوم انسانی اونقدر قابل فهم تر هست که بتونم من هم تا حدودی نظر کارشناسی بدم.

اما بیشتر ویرایش ادبی و جمله بندی و اینا رو انجام دادم.

الان رساله مدتی تموم شده و قالب بندی داره می شه که بازم این بنده خدا از من کمک می خواد.

ولی یه توصیه می کنم به دوستانی که چه دارن پایان نامه کارشناسی ارشد رو می نویسن و چه دارن پایان نامه دکتری

اونم این که اگه خودتون تایپ کنید و خودتون یاد بگیرید قالب بندی کنید، زودتر تموم می شه.

مخصوصاً رساله دکتری که تو رشته های انسانی باید چیزی حدود 300 تا 400 صفحه باشه. فکر کنید کار تایپ تموم شده اما برای این فهرست گذاری و عنوان گذاشتن و ... هی کار رو ویرایش کنی و هی تحویل تایپیست بدی و هی باز ویرایش.

راستش رئیسم دکتری روان شناسی داره و این بنده خدا که گفتم، می خواد مقاله ای که از رساله ش استخراج کنه رو تو فصل نامه رئیسم چاپ کنه.

اما وسواس رئیسم تو به قول خارجکی ها اکسپت مقاله یا همون پذیرش مقاله، اون قدر زیاده این بنده خدا خبر نداره.

کسی رو می شناسم که یک سال داره هی مقاله ش رو ویرایش می کنه تا تو این فصل نامه چاپ بشه. پارتیش هم خیلی کلفته و تو همون گروه مشغول به کار هست. اما هنوز مقاله ش رو داره ویرایش می کنه تا تو فصل نامه چاپ بشه


[ پنج شنبه 92/9/28 ] [ 6:56 عصر ] [ پارسا زاهد ] [ نظرات () ]
اوقات شرعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پیوندهای دوستان