اردیبهشت 89 - محرم اسرار
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محرم اسرار
درباره‌ی وبلاگ

به نام خدا سلام اینجا رو ساختم که از دلم برای دیگران و برای خودم بنویسم. امیدوارم دلنوشته‏هام تو اینجا مورد پسند دوستانم باشه. امیدوارم اینجا سکوی پرتابم به سوی شروع موفقیت‏های روز افزونم باشه.
موسیقی وبلاک
"
امکانات وب

بازدید امروز:2
بازدید دیروز:4
کل بازدیدها:313686

به نام خدا

سلام

میخواستم دیروز بنویسم اما نشد، . حالا هم دیر نشده فقط شاید تو پ.ن فرق داشته باشه دی

راستش بابام بعضی از گیاهان رو که میکاره، خیلی خوب اونا رشد می‌کنند. یه نمونه از این گیاهان، گل یاس هستش

ما سه مرتبه از نوع اصلی خونمون رو عوض کردیم ؟

تو هر کدوم از این سه خونه هم بابام گل یاس کاشت و یاس خوبی هم از آب Smileدر اومد

این خونه‌ی سوم هم بابام باز هم گل یاس کاشت و خوب گرفت Smile. حالا این یاس جدید هم مثل اون دو تای قبلی حسابی قد کشیده شاید نزدیک سه متر شایدم بیشتر

اما خانم گویای خاموش تعجب کردن چطور ممکنه یاس که این قدر قد بکشه، چون یاسهایی که ایشون دیدن، زیاد زیاد یک و نیم متر بیشتر قد نمیکشیدن

Smileخب من از یاسمون دو تا عکس میذارم تا قد و بالای رعناش رو همه ببیند

از اون طرف خواهرم سر کلاس زیست شناسی بوده که استادشون از همین نوع یاس ما رو نشون میده. وقتی این تصویر پخش میشه همه دانشجوها میگن این که یاس خودمونه، که شیره ‌ی اونو میخوردیم

استاد هم میگه بچه بودین شیره‌ی این گل رو میخوردین. الان بزرگ شدین و در ضمن این یاس نیست بلکه پیچ امین الدوله هستش.

حالا من موندم یاس ما یاسه یا پیچ امین الدوله. البته بابام میگه به پیچ امین الدوله هم معروفه

یه عکس از گلهاش میذارم تا شما دوستان هم قضاوت کنید

راستش همسایه‌ی پایینمون وقتی رشد یاسمون رو میبینه، غبطه میخوره و بهمون میگه میتونیم یه شاخه ش رو  تو تراسمون راهنمایی کنیم. ما هم که خانوادگی مهربون گفتیم قابل شما رو نداره دی

چند وقت پیش یه چیز دیگه هم گفتن(همسایمون). گفتن که این یاس شما صاحبشو میشناسه و هر جایی که به صاحبش ربط داره اونجا بیشتر شاخ و برگ داده و گل دار شده.

من فکر کردم شوخی میکنه، اما نه وقتی خودم هم دیدم، باورم شد. یاس ما کنار موتور دادشم، پر پشت شده و وقتی به تراس همسایه میرسه فقط دو تا سه چوب و اندکی برگ هست که بالا میره و تا تراس ما شروع میشه، دوباره پر پشت میشه

خودتون ببینید و قضاوت کنید

اما پ.ن1  (البته نمیدونم از این پ.ن درست استفاده می‌کنم یا نه) در این مورد هم نظر بدید

دیروز صبح که داشتم از خواب پا میشدم، قبلش خواب دیدم

خواب دیدم که چند نفر هستیم تو یه سالن دارم امتحان میدم. حالا بگین امتحان چی؟. امتحان یکی از شعرهای دوران ابتدایی

همون شعر معروف . من یار مهربانم دانا و خوش بیانم...

حالا همه دارن امتحان میدن و من هم میخوام این شعر رو بنویسم. اما از پنجره‌ی روبرو نور افتاده رو برگه و هیچی نمیبینم که چی نوشتم . تازه مصرع چهارم این شعر هم یادم رفته بود

پ.ن  2   اون اول گفتم شاید توپ.ن فرق داشته باشه. خب فرقش اینه که خواب مال دیروز بود و امروز اینو نوشتم البته با توجه به این که ساعت از 12 گذشته بهتره بگه پریروز دی

 


[ سه شنبه 89/2/21 ] [ 12:0 صبح ] [ پارسا زاهد ] [ نظرات () ]
اوقات شرعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پیوندهای دوستان