وبلاگ :
محرم اسرار
يادداشت :
جراحت
نظرات :
0
خصوصي ،
7
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
گوياي خاموش
به نام خدا
سلام
هوم..
اوهوم..
خب همه ي حرف ها زده شد ديگه، من چي بگم؟ :))
جراحت که از همش مزخرف تر بود! اوه! تازه سر سفره ي افطار هم بوديم و مجبور بوديم ببينيم ديگه! :)))))))) :پي
ولي خب در پناه تو و پس از باران رو مي ديدم..
پس از باران خيلي اعصاب خوردي داشت، اما خب پيگير بوديم ببينيم چي مي شه :))
اما در پناه تو.. يه جورايي اون زمون همه معتادش بودن! يني شبايي که پخش مي شد (يک شنبه ها بود آيا؟؟)، فرداش تو مدرسه هم حتي کلي جلسه ي تفسير و تحليل و بررسي ش بود! :))))
-----
ولي پدرسالار که اخلاقاي بابائه خيلي رو اعصابم بود هميشه! بعد اون وخ يادمه توي جلسات نقد و تحليل توي مدرسه (:دي)، يکي دو تا از بچه ها براي بابائه دل هم مي سوزوندن گاهي! که آخي، بچه ش تو روش ايستاد و بهش گفت نه..
-----
راستي يه خبر خوب!
ستايش 2 هم فيلمبرداريش شروع شده! :))))))))))))))))))))))
:پيييييييييي
(البته از همون پارسال مي گفتن قراره 2 ش رو بسازن، اما خو فيلمبرداريش تازه شروع شده)
خوبه اول حرفم نمي يومد! :))
پاسخ
به نام خدا/ سلام/ دقيقاً :دي / موقع افطار و سر سفره يه سريال رو اعصاب برو پخش شه و تحمل کردنش :ديييي/ راستي در مورد شعر در پناه تو، عبارت در شبکه دو اولش يادم رفت :دييييييييي/ در مورد پدر سالار من تو برزخ قرار گرفته بودم که الان از کدومشون طرفداري کنم. هم از اخلاق پدر سالار بدم ميومد و هم از کاراي آذر لجم ميگرفت :دي. خب انگار خواست کارگردان بوده :ديييييييييي/ خدا کنه اين بار اتفاقاي خوب تو ستياش بيفته :)