• وبلاگ : محرم اسرار
  • يادداشت : بابا اگر بيايد؟!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    "ميتوني فيلمنامه هم بنويسي هااا"
    الآن جا داره بگي ادبي و روزنوشت و خاطره رو بذار کنار، فقط فيلمنامه بنويس! :ديييييييي

    نه بابا، اين فيلمنامه ي تکرااااااااااري بسياري از کارتون ها بيد، از دوران کودکي تا به حال! :))))
    پاسخ

    / فکر کنم تو پسر شجاع يه بار اين صحنه رو ديدم :) يادش به خير
    + رب 
    به گويا:
    آري اون بابا بسييييييي سياستمدار است خدايي...

    "داره موفق مي شه که آخراي راه يهو يکي از طناب هاي اطراف پل پاره مي شه و...
    :|
    همه فکر مي کنن طرف غزل خداحافظي رو خونده.. اما يهو مي بينيم چنگ زده به طناب و داره خودش رو به زحمت بالا بکشه..."

    ميتوني فيلمنامه هم بنويسي هااا

    من هنو نخوندم ادامه رو خو ...فعلا کامنت خوندم :p
    پاسخ

    يه بار ديگه ثابت کرده بودند ايشون :) /:دي
    + رز 
    سلام
    مث اينكه اينروزا ادامه مطلب و بعد نوشت مد شده...
    الان اين همساده ي شما دقيقا چه نقشي داشتن؟؟؟
    پاسخ

    به نام خدا/‏ سلام/‏ براي بقيه قضاوت نميکنم.‏ اما خودم از روي تنبلي هست که مطلب ادامه ميدم:دي/‏ اين همساده ما نقش يه دکتر بدجنس به اسم دکتر اتابک رو داشت که حتي پرستار و رئيس و اينا رو عليه دکتر پرتو دکتر خوبه تحريک ميکرد
    نههههههههههه! نههههههه!
    منظورم اين نبود که!
    اولاً که سياسي حرف زدنو فقط تو وبلاگ خودم ممنوع کردم! اين جا که منزل خودتونه، به من چه؟
    ثانياً اين کدي بود که وبتون بهم داده بود! :) فقط تفسيرش کردم! :))
    پاسخ

    وايي ببخشيد اشتباه برداشت کردم :پي
    اتفاقاً نيمکت ها يه کم توجهمو جلب کردا، اما گفتم لابد يه شرح ديگه داره :))


    7555
    اين يني 7 تا چماق!
    :پي
    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/ چند دقيقه دارم فکر مي‌کنم چيکار کردم که مستحق اين 7 تا چماقم/ تازه فهميدم :دييييي/ همون قضيه‌ي ممنوعه :پي
    به نام خدا

    سلام

    اين بدون شرح رو يه کم شرح مي ديد؟

    نکنه دکتر اتابک رو اون جا ديديد؟ :))


    بعد اون وقت دکتر اتابک کي باشن؟
    بال هاي خيس همون سريال شبکه يک نيست؟
    ببخشيد خب نمي بينم..
    :))
    کلاً اين بعدنوشت ها رو اصن نفهميدم يني چي |:)))
    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/ خب شرح بدون شرح: راستش اين عکس نشون مي‌ده علاوه بر پياده‌رو سنگ‌فرش شده، شهردار محترم تدارک نيم‌کت هم کنار پياده‌رو ديدن که سنگ تموم گذاشته باشن :دي/ اينا رو همين دو سه روز پيش نصب کردم./// اما دکتر اتابک. داشتم تو اين پياده رو قدم مي‌زدم که از دور دکتر اتابک يا همون جناب آقاي سليماني و همسرشون که همساده‌ي بالا بالايي خيلي محترم ما هستن رو ديدم. ايشون هنر پيشه يکي از نقش‌هاي منفي بال‌هاي خيس بودن. نقششون زياد بود تقريباً اما خب نقش اول و دوم نبود. نقش يه دکتري که زير آب زن بود. / تو ملاقاتي که تو اين پياده رو داشتيم من از نقششون و از اينکه چقدر حرصمون دادن گفتم و ايشون هم مهربانانه لبخند مي‌زدند. همسرشون هم همين‌طور خنده‌شون گرفته بود./ خدايا نمرديم و همساده‌ي يه هنرپيشه هم شديم :) :دي// بال‌هاي خيس رو نديديد؟ نچ نچ نچ :دي/ منم هم که ديدم الان يادم نمياد کدوم شبکه بود. چون از يه بيشتر قسمت‌هاش خوشم نميومد.:( / يه طرف اين سريال به رابطه‌ي دو تا جوون که فاميل هم بودن پرداخته بود که پسره وسط راه پشيمون مي‌شه و عاشق دختر دکتري ميشه که از مرگ نجاتش مي‌ده/ اما دختره بر اين بي وفايي صبر مي‌کنه و در آخر سريال که پسره به غلط کردن افتاده بود، تقريباً مي‌بخشدش.// و همين طور ماجراهاي منفي ديگه هم داشت مثل دستکاري تو دارويي که ايراني ها توليد کردن و مردن يه دختر معصوم و اينا... . کلاً سريال رو اعصاب بود. اما نه مثل پس از باران و جراحت و اينا :دي
    ياد اون پل هاي توي کارتون ها افتادم..
    که طرف با ترس و لرز از روش رد مي شه.. بعد وسط راه يهو چند تا از تخته ها از زيرپاش درميره.. چند لحظه مي ايسته.. دوباره به اعصابش مسلط مي شه و به راهش ادامه مي ده.. داره موفق مي شه که آخراي راه يهو يکي از طناب هاي اطراف پل پاره مي شه و...
    :|
    همه فکر مي کنن طرف غزل خداحافظي رو خونده.. اما يهو مي بينيم چنگ زده به طناب و داره خودش رو به زحمت بالا بکشه...


    وصف بالا شايد زندگي خيلي از ماها باشه.. فقط اميدوارم لحظات آخر نااميد نشيم و «چنگ بزنيم به آخرين و تنها راه نجات»...
    پاسخ

    به نام خدا/ سلام / ناگفته‌هايي که اين عکس نشون مي‌ده رو خيلي خوب تکميل کرديد :)/اونجاي آخرش رو خيلي دوست دارم. "همه فکر مي کنن طرف غزل خداحافظي رو خونده.. اما يهو مي بينيم چنگ زده به طناب و داره خودش رو به زحمت بالا بکشه..."/ يعني اينجاي اين فيلم‌ها که مي‌رسه وقتي مي‌بينم ا چه خوب زنده مونده و اومده بالا، خيلي خوشحال مي‌شم.:)/ بله بايد ريسمان مناسب رو از ريسمان‌هاي پوسيده تشخيص بديم. تشخيصي که اين روزها خيلي سخت شده:|
    به نام خدا

    سلام

    اينجا هم مث وب همساده کامنت سياسي ممنوعه؟؟ :پي

    خب، فقط اينو بگم که اين بابا با تمام نمي دونم هرچي..، لااقل از يه باباي ديگه که باباي مملکتو دراورده سياستمدارتره.. دست کم سياست هاي خارجي، که ختم به مسائل داخلي هم مي شه...
    درکل هم همه شون يک از يک...

    ان شاءالله بيايد آن که بايد بيايد.. که ما رو رهايي بده از اين باباها...
    حتي از فرزند!ها و پسرها...


    جواب سياسي به کامنت بنده ممنوع است :دي
    اگرم دوست داشتيد نظرمونو حذف کنيد، مطلقاً ناراحت نخواهيم شد :)
    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/ بله انشالله ميان و همه چي درست ميشه. اين روزها احساس مي‌کنم اين حادثه ها نشونه‌ي اومدن اين امام مظلومه !
    + رب 
    پست سياسي ميزنيدااااا
    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/ يه کوچولو سياسي نوشتم براي نمکش :دي/ بقيه‌ش سياسي نيست که :)