• وبلاگ : محرم اسرار
  • يادداشت : قاشق شيرى
  • نظرات : 1 خصوصي ، 14 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + تران 
    ماهي عزيييييييييييييييز دلم يکسال کنارم بود هرروز با هم غذا ميخورديم بدجور وابسته شده بوديم بهش...6-7 عيد بود که از دنيا رفت و بعدش تا دو سه روز داغون بودم ...خيلي بد بود خيليييييي...بعدش هم اين ماهي مردني هاي عيد برام مهم نبود ديگه بهشون ميرسيدم ولي ته دلم ميدونستم ميميره برا همين برام مهم نبودن

    همين
    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/آهان پس يگو :دي/ با هم حتماً دوست شده بوديد ؟ نه؟ :)

    سلام

    کار به گيس و گيس کشي هم ميکشيد؟

    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/ يادم نيست ولي انگار نزديک به گيس و گيس کشي مي‌شديم :دي
    + صبا 
    سلام

    عه پس اين آزمايش هم رد شد هيييييييي
    بايد تا سال ديگه انشالله فکر يه راه جل ديگه باشيم :پي
    اي تران بي احساس :پيييييييي
    ماهي هم يه موجود زنده کوچيک مي باشد
    اونم دوست نداره بميره هيييييي
    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/ بله انگار رد شده/ اما ممکنه علت مرگ چيزي ديگه مثل کمبود اکسيژن باشه/ :دي
    + تران 
    سلام

    ماهي ما هم داره حباب درست ميکنه ، يه ساعت پيش که کنارش بودم درس ميکرد شايد تا الان مرده :دي فاصله مون يه اتاقه ها ولي حسش نيس..منتظرم ببينم ميميره يا نه اصولا بايد بميره ديگه ..اخه چندروز نيستيم احتمالا بميره ... اتفاقا شکمش هم باد کرده بود تاحالا اين مورد رو تو ماهيا نديده بودم ..فککنم حامل انرژي هسته اي بوده؟!
    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/ چه قده بي رحمين :دي دي/ خب آبش رو عوض کنيد خو/ همچين اصولاً رو به کار بردين که انگار مثل يه دانشمند دارين تحقيق علمي مي‌کنيد و ماهي بيچاره رو تشريح/ يکم احساس :دي
    راستي اين که گفتم آبش تميز بود، با اشاره به کامنتي ه که توي وب رب انار گذاشته بوديد، فکر کردم اين جا هم گفتيدش :دي
    :)
    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/ نه اشکالي نداره/ خودمم حواسم نبود که من از تميزي آب حرف نزده بودم :دي
    به نام خدا

    سلام

    اين پ.ن. ها رو بعداً اضافه کرديد؟

    خب، اتفاقاً ماهي ما هم فکر کنم شب قبل از مردنش بود، که همش روي آب بود و حباب درست مي کرد! اين قدرم زياد بود که حتي صدا هم مي داد! (البته منظورم صداي ترکيدن حباب هاست، نه صداي ماهي :دي)
    اما آبش انگار تميز بود که! يعني يادم نيست، اما داداشم هميشه حواسش به آب ماهي هست که زود عوض بکنه!
    به هر حال حدود 24 ساعت بعد از توليد اون حباب هاي زياد و باصدا، ماهي ما نيز مرد!
    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/ بله بعداً اضافه کردم :دي/فکر مي‌کنم اگه ماهي به اين علت بميره کدئين کمکش نکنه :دي/ اين استامينوفن کدئين به درد ماهي‌هايي مي‌خوره که کج مي‌شن قبل مرگشون :ديي/ البته احتمالاً/ ماهي‌هاي شما هم پس اين طوري مردن؟ :دي :(/ فکر مي کنم علت اين کارشون کمبود اکسيژن باشه/ دفه‌ي بعد يه پمپ هوا کار بذارين فکر کنم درست بشه:)


    سلام دوست عزيز جديد ترين مطالب عاشقانه. عارفانهو فلسفي. جك هاي زير خنده/ پيام هاي اقا امام زمان/ پيام هاي با موضوع خداوند./هر در پيام رسان با ستاره سهيل

    به نام خدا

    سلام

    آقاي صغيرا يه سؤال! مگه قند دايره اي ه؟! :دي
    يعني دايره هاش چه طوري بود که شبيه قند بود؟ :پي

    -----
    چه جالب ه، همه يه همچين خاطراتي دارن!
    منم يه چيزاي مبهمي توي ذهن دارم از اين که به يه قاشق و ليوان هايي انگار علاقمند بوديم، منتها هر چي از اون شب فکر کردم دقيقش يادم نيومد. به قول جناب حيات، دلخوشي هاي ما دهه شصتي ها همين چيزا بوده ديگه..

    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/ منم همين سوال برام پيش اومده اين قند گرد و دايره‌اي چطوريه مگه؟/انگار همه دهه شصتي‌ها بازي‌هاشون با همين چيزاي ساده بوده. جالبه شما هم سر قاشق و ليوان دعوا داشتين؟ :دي/ خب اون زمونا غير از اين چيزا دور و برمون چيز ديگه‌اي که نبوده :)
    :(
    اشکال نداره پارسا
    خب اون نشد يکي ديگه حالا :(

    ( کنايه فهماش بسم الله )

    خب حالا از جمله ي معروف "ديگه وقتشه" اگه بگذريم ؛ بايد عرض کنم که ما دهه شصتيهاي سوخته! تفريحامون همين چيزا بود ديگه ! (کاغذ آدامس و فرفره هاي چوبي و فرفره هاي کاغذي و...)
    ما نيز يه قاشق داشتيم تک بود ! دسته اش دايره هايي شبيه قند روش داشت که ما بهش ميگفتيم قاشق قندي !! همش سر اين قاشق دعوا بود

    پارساااااااااا
    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/ کدوم نشد :؟ :دي/ يادش به خير چه دوراني بود :)/ شما هم سر قاشق دعواتون شده؟ :دي خيلي جالبه. تا حالا شديم چهار نفر. خانم حس غريب و تو و خانم گوياي خاموش و من. بقيه هم تو خاطراتشون بگردن يه دعواي اين طوري حتماً پيدا مي‌شه :دي/ راستي منم نفهميدم قند گرد چطوريه؟ :)
    + حس غريب 
    آخييييييييييييييييييييييي
    خاطرات ايام براي منم زنده شد!
    ما هم همچين بوديم

    ما چهارتا دختر خله قد و نيم قد بوديم که هميشه سر يکي دوتا از قاشقا دعوامون ميشد
    يادش بخير
    اون موقع ها تقسيم بندي کرده بود مامان بزرگم! هر وعده به يکي مي رسيد اون قاشق...
    يادش بخير
    بعدتر ها هم اون قاشق ها رو داد بهمون...يه جفت به من و خواهرم رسيد
    مال ما پيشرفته تر بود/تهش ميکي موس داشت
    چقدر دلنشين بود نوشتتون...خاطرات خودمو زنده کرد برام...کجايي جووني
    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/ چه جالب :) پس تو خانواده شما هم شبيه اين ماجرا بوده :دي/ حيف که قاشق ما گم شد، اما اگه هم پيدا بشه، فکر کنم دختر عمه‌م صاحبش بشه. / خواهش مي‌کنم. راست گفتين جووني کجايي که يادت به خير :)
    + 2066 

    اين قاشقه يا گيتاررر؟

    ---------------

    با مگه ميشه غذا خورد؟ !!!

    --------------

    عکسشو تازه ديدم :)

    --------------

    دعات مي کنم :)


    پاسخ

    به نام خدا/سلام/ هر جور بخواي همونه و هر چي بخواي برات مي‌زنه :دي/ ممنونم علي جون شديداً التماس دعا دارم :)
    + 2066 
    سلام

    كم كه نمياوردي مرد? ها?
    نبينم جلو يه دختر كم بياريا ?
    آفرين آفرين
    ;-)

    تو كودكيت خاطرات غير مجازم داري?
    آره?
    يكي دوتاشو تعريف كن :دي

    بچه ها به چه چيزا دلشون خوشه
    دمشون گرم

    خب خودت خوبي?
    عيدت خوبه?
    بوس_باي
    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/ کم؟/ :دي/ نه بابا تسليم نمي‌شدم :دي، البته کوچيکتر بودم تو يه ماجرايي تسليم شدم :دي/خاطرات غير مجاز؟ !!! منظورت چيه؟ (سوت)/ ممنون علي جون/ عيد تو هم مبارک/ دعام کن شديداً محتاج دعاتم بوسسس
    + صبا 
    سلام
    چه جالب
    خب اون قاشق را يه جا نگه دارين گم نشه يهو
    تازه به غير از خاطره هاي که دارين چون قديميه با ارزش هم
    احتمالن هست (البته خاطره هاش با ارزش تره به نظرم)
    اين پستتون را تا شروع کردم به خوندن ياد پ.ن 2 پست قبل افتادم
    ببخشين ديگه دست خودم نبود :پي
    پاسخ

    به نام خدا/ سلام/ اين قاشق که اون نيست :)/ اينو به زحمت تو جستجوي گوگل پيدا کردم/ اون قاشق معلوم نيست چي شد؟ :(/ در مورد پ.ن 2 هم فقط :دي
    به نام خدا

    سلام

    يکي دو ساعت پيش يه کامنت براي پست قبلتون گذاشتم؛ الآن خواستم در ادامه ش بگم که.. ماهي ه زنده نشد :(
    :دي
    :(

    ---
    و...

    چه بامزه :)
    فقط يه دونه از اين قاشق داشتن؟ يعني سرويس نبود؟

    اين الآن دقيقاً عکس همون قاشق ه است؟ يا مشابهشه؟

    پاسخ

    به نام خدا/سلام/ انتهاي دم قاشق كه فكر كنم همون باشه اما اون قسمتي که باهاش غذا مي‌خورن و دسته قاشق فرق داره/اون قسمتش مثل همين قاشق‏هاي معمولي هست و مثل اين با كلاس نيست :دي / اگه شما تونستين پيدا كنين ممنون مي‏شم يه خبري بدين تا عكس رو عوض كنم :) / من اينم به زور پيدا کردم / هر کليد واژه‌اي زدم از اين بهتر گير نيومد :دي/ :(/ در مورد ماهي‏تون تو اون نظر قبلي جواب دادم/بازم تسليت مي‏گم :(