به نام خدا
سلام
چند وقت پیشا، رفته بودم فرودگاه تا دوست عزیزی رو ببینم. اونجا منتظر اومدن دوستم، رو نیمکتهای انتظار نشسته بودم و سرم تو لاک خودم بود.
یعنی به صفحه موبایلم که به زور جی پی آر اس همراه اول، داشتم باهاش ایمیلام رو چک میکردم :دی
تو این حال و هوا بودم که متوجه نگاه یک آقایی در نیمکت روبرو شدم. با گوشه چشم نگاش کردم دیدم زل زده بهم و چشاش رو بر نمیداره. گفتم مستقیم نگاش کنم ببینم کیه و چرا بهم خیره شده؟!
سرم بالا کردم و دیدم نمیشناسمش
فکر کردم شاید اون منو میشناسه که هنوز داره نگام میکنه؟؟؟
با خودم گفتم ولش کن و دوباره سرم رو پایین انداختم و به موبایلم ور میرفتم :دی
تو همین حالات بودم که جرقههایی به ذهنم رسید و قیافش یواش یواش برام آشنا میزد :دی
تا بالاخره فهمیدم کیه. بله اون یک هنر پیشه بود و من هنوز هم اسمش رو نفهمیدم. حتی اسم سریالهایی که بازی کرده هم یادم نیست. فقط به صورت محو سریالها رو یادمه. اونم سریالهایی که همین اواخر نشون داده شده بود. فقط همین قدر میدونم که نقش بیشتر خاکستری متمایل به منفی داشت.
متاسفانه یا خوشبختانه عکسش رو هنوز پیدا نکردم. بدبختی یکی از سریالاشم نشون نمیده که بهتون لوش بدم :دی
خلاصه پژمانی بود برا خودش و انگار اونجا از این پژمانها زیاد بود. صداهایی که میگفت ا اون هنرپیشه رو دیدی تأییدی بر حضور پر رنگ اونا تو اون زمان بود :دی