به نام خدا
سلام
یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ
آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مىبرند .
نوشته شده بود، بابا اگر بیاید... . اولش یاد دبستان افتادم و بابا آب داد رو با آن مرد در باران آمد قاطی کردم یه لحظه:دی
پست مرتبط :دی
اما بعد سریع گرفتم و گفتم:...
گفتم (البته با خودم )که بابای تو برای آمدن خود مطمئن نیست و شرط میذاره. اما بابای ما حتماً میآید و مطمئن هست میآید و مطمئن هستیم میآید و شرط هم نمیذاره، اون وقت بابای ما پدر بابای تو را در میآورد.
کاش روز آمدنت باشم، کاش روز آمدنت از سربازان تو باشم.
از گرامر زیان که سالها پیش یادمه :) یه مورد ساختن جملات شرطی بود که یه کوچولو یادمه :دی. یادمه جملات شرطی سه نوع بودند و یک نوع اون امکان وقوع نداشت. اگر این کار رو میکردم، آن وقت این اتفاق میافتاد و یا... .
دعا میکنم که دیگه هیچ وقت نه من و نه دوستانم برای اتفاقات خوب این جملات رو به کار نبریم و افسوس نخوریم. اما برای اتفاقات بد با این نوع جملات شرطی به خودمون تلنگر بزنیم.