به نام خدا
سلام
میدونم ممکنه با این پست، یه دفه آمار وبلاگم زیادی بره بالا و افراد غریبه هم بیان اینجا. اما بی خیال بهتر:))
مثل بیشتر اوقات، میرسم سر خیابون و راهی خونه میشم.
صد متر رو که رد میکنم از دور تعدادی ماشین توجهم رو جلب میکنه. حتماً ماشینهای سرکارگرها و پیمانکار و اینا باید باشه. بی خیال میرم جلو و میبینم اوووووووووووووووووووووهه چه خبره. انگار سیزدهبدر شده.
آخه هر سال سیزدهبدرها اینجا این شکلی میشد. اما سریع دوزاریم میفته که بالاخره افتتحاح شد.
بله امروز صبح جناب شهردار اومده بودن باغ پرندگان رو افتتاح کردند. این همه ماشین هم جمعیت علاقهمند به دیدن این باغ بودند.
باور کنید سالهایی که این جنگل کنار خونه قرار نبود باغ پرندگان بشه، این خیابون هییییییییییییییییییچ اهمیتی نداشت که نداشت. باریک و تنگ و تاریک(در شب)، بدون پیاده رو.
- الو 137؟ ببخشید این خیابون ما پیادهرو نداره. اگه ممکنه این حاشیه خیابون که پر از خاک و سنگ و خاک روبه هست رو بیایین آسفالت کنید. به خدا خطرناکه مخصوصاً شبها که تاریک میشه، ممکنه ماشین بهمون بزنه
.. باشه ما اطلاع میدیم . شما با این کد ... میتونید پیگیری کنید.
.
.
.
این تلفن زدنها 6 تا 7 سال ادامه داشت، تا همین چند ما پیش که با بیل مکانیکی به جون خیابون افتادن و خیابونمون رو شخم زدن به معنای واقعی. و ما مدتها اسیر گرد و خاک و اسیر جادهای سنگلاخی بودیم تا به امروز(یعنی دیروز :دی) که جادهای زیبا افتتاح شد با پیادهرویی سنگفرش شده.
اما نه به خاطر تماسهای ما بلکه به خاطر پرندهها.؟
به خاطر پرندهها؟
اگه به خاطر اونها هم بود بازم هیچ. اما به خاطر سیمَت بووووووووووق بود انگار.