به نام خدا
سلام
حالا بهتره موضوعات جدید مثل شعر هم اضافه کنم
راستش من چند وقتیه که به سه تا کتاب شعر علاقهی زیادی پیدا کردم
بیشتر حرفای دلم رو تو اونا پیدا میکنم
یکیشون دیوان حافظ هست اون یکی دیوان امام خمینی و سومی هم دیوان قیصر امین پور
هر کدوم هم با زبون خودشون حرفایی دارن که حرف دل من باشه
میخوام با دیوان امام خمینی شروع کنم. آخه یه رابطههایی داشتم و دارم و دست کم از نام شبیه ایشون هستم
یه چیز دیگه هم قبل از مطلب اصلی میخوام بگم
اونم اینکه اونایی که بابام رو میشناسن میدونن از جوونیش کتابهای مختلفی رو خریده بودن و تا الان نگه داشتن. کتابهایی که اگه پشت جلدشون رو نگاه کنین قیمتهایی میبینید که الان دیگه تو رویا هم نمیشه دید. یکی از این کتابها، کتاب راهنمای بشر به سوی سعادت هست. نوشتهی حاج عزیز الله رمضانی .میدونید قیمتش چند بوده؟ باورتون نمیشه اگه بگم. فقط و فقط 80 ریال یعنی 8 تا تک تومنی.
از این متفرقات بگذریم غرض اینکه این آقا تو کتابش از مضرات سه چیز از نظر علمی و قرآنی گفته. از مضرات مشروب، قمار و موسیقی. که شاید 70 درصد حرفاش درست باشه. تو صفحهی 35 این کتاب پاراگراف سوم با جملهی نقل زا کتاب شعر و موسیقی به قلم عالم فاضل آقای علامه برقعی قمی شروع شده . مطمئناً میخواد بگه نظر ایشون هست و شاید و حتماً نظر خود این حاج عزیز هم هست که :"برخی عرفا و شعرا بسیار ترویج و ترغیب از این کار زشت کرده اند و میگویند مقصود ما از رخ زیبا و شاهد رعنا ذات خداوند است <نعوذ بالله من الجهالة>. اما چون به اشعار ایشان مراجعه میکنی میبینی دروغ میگویند و مقصود ایشان امردان و مهوشان بشریست، زیرا اینان در اشعار خود صریحاً میگویند : شاهد ، رعنا، دلبر، زیبا، پسران، مغ بچگان، سرمست، شنگول، سیمین تن، سیمین ذقن، سیمین بناگوش، چابک، کلهدار، ترک قبا پوش،... . بسیار واضح هست که این نشانها و صفات در خدا و رسول نیست . پس این چه دروغی است که مریدان این شعرا میگویند مقصود شاعر خدا بوده و میل دارند چنین حرفها را رفو کنند ..."
ببخشید خیلی طولانی شد در واقع این آقای متحجر میخواسته تو کتابش دین مسلمونی تمام شاعرانی که این چیزا رو سرودن زیر سوال ببره.
و من در جوابش میخوام یکی از اون شعرهای دیوان امام خمینی رو بذارم که بیتشر از همه این چیزا توش اومده . از روی لجبازی با تمام کسانی که این طرز تفکر رو دارن
امشب که در کنار منی، خفته چون عروس زنهار تا دریغ نداری کنار بوس
ای شب بگیر تنگ به بر نو عروس شب امشب که تنگ در بر من خفته این عروس
لب برندارم از لب شیرین شکّرش گر بانگ صبح بشنوم وگر غریو کوس
یا رب ببند بر رخ خورشید راه صبح در خواب کن مؤذن و در خاک کن خروس
یک امشبی که با منی از راه لطف مهر جبران شود بقیهی عمر، ار بود فسوس
نا رندم ار بخواهم کاین شب سحر شود باشد اگر به تخت سلیمانیم جلوس
هندی ز هند تا به سر کویت آمده است
کی دل دهد به شاهی شیراز و ملک طوس
آخیش بالاخره تونستم این شعر رو تا آخرش بنویسم اونم از اولش
آخه بعضیها که شاید از این ورا رد بشن میگن قلبشون باطری داره و تحمل این نوع شعر ها رو ندارن