مرداد 91 - محرم اسرار
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محرم اسرار
درباره‌ی وبلاگ

به نام خدا سلام اینجا رو ساختم که از دلم برای دیگران و برای خودم بنویسم. امیدوارم دلنوشته‏هام تو اینجا مورد پسند دوستانم باشه. امیدوارم اینجا سکوی پرتابم به سوی شروع موفقیت‏های روز افزونم باشه.
موسیقی وبلاک
"
امکانات وب

بازدید امروز:25
بازدید دیروز:14
کل بازدیدها:317546

 

به نام خدا

سلام

نمی‌دونم این روز واقعاً یوم‌الحسرت هست یعنی چی؟یا نه روز عید و عیدی گرفتن از خدامؤدب. عیدی که بعد از 30روز مهمونی، از میزبانمون، بزرگترمون می‌گیریم. مهمونی‌ که تو اون خدا، مسابقه جمع کردن حسنات راه انداخته بود. شاید مثل برخی از مراحل بازی‌های کامپیوتری که اصلاً باختی توش وجود نداره و تا می‌تونی امتیاز جمع می‌کنی.

11 ماه مراحل سخت رو پشت سر گذاشتیم. چون شیطون مزاحممون بود. اما تو این ماه مهمونی، غول مرحله (شیطون) وجود نداشت و ما فرصت داشتیم امتیاز جمع کنیم. حسنه جمع کنیم. به خصوص تو شب قدر. مگه اینکه چراغ دلمون رو خاموش کرده بوده باشیم و ندیدیم امتیازها کجا هستن. اون امتیاز مخفی‌ها رو هم ندیده باشیم. که البته انشالله که چنین نبوده.

فردای آخرین روز، روز عیدی گرفتن از میزبان می‌شه. یعنی امروز. و ما مقدمه عیدی گرفتن رو با یه نمازی که تو قنوتش فقط من هستی و نه ما، قرار می‌دیم.

اللهم اهل الجود و الجبروت... ان تدخلنی فی کل خیر... ان تخرجنی من کل سوء... .

پس فکر نمی‌کنم امروز یوم‌الحسرت باشه. امروز یه نمونه‌ی کوچولو از روز درو و برداشت محصول، از نمونه‌ اصلیش در قیامته. روزی که تمرین می‌کنیم نامه‌ی عملمون رو به دست راستمون بدن.

مطمئنم خیلی‌هامون موفق شدیم نامه‌ی خوبی بگیریم. امیدوارم من هم همین طور بوده باشم.

 

وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ  بقره(186)

و هنگامی که بندگانم، درباره من از تو می‌پرسند، [بگو] که من نزدیک هستم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می‌دهم. پس [آنان] بایدمرا اجابت کنند و به من ایمان آورند شاید که هدایت شوند.

( ترجمه‌های مختلفی رو دیدم . اما هیچ کدومشون به نظرم کامل نیومدند. برای همین ترکیبی از اونها رو گذاشتم.)

پ.ن1: روز قدس زیر چادری که جلوی درب دانشگاه بود این عکس توجه‌ام رو جلب کرد. انگار قبلاً مورد مزاح بیست و سی قرار گرفته بوده :دی


 

پ.ن2: امروز رفتیم با مامان بابا عیادت دانیال حالش خیلی خوب شده بود اما نای خندیدن نداشت. اینم عکس جدیدش بووووس


 

پ.ن3: ترجمه‌م رو 19 شدم  دلم شکستپوزخند 

 

پ.ن4:

در راه رسیدن به میعادگاه نماز عید فطر، در بلوار کشاورز بودیم که دیدم یه کارتون پر از این شکلات‌ها رو یه نفر داره بین مردم توزیع می‌کنه. همه گرفتنا. اما من چون رد شدم ازش و یه لحظه تردید کردم نگرفتم. تو اتوبوس تو مسیر برگشت دست مامانم دیدم و باز کردم. البته این عکس‌ها مال تو خونه هست. ببینید چه شکلات بزرگ خوشمزه‌ای بوده.

تصویر 1

 

تصویر 2

 

 


می‌تونید خود شکلات رو تو ادامه مطلب ببینید

[ یکشنبه 91/5/29 ] [ 7:19 عصر ] [ پارسا زاهد ] [ نظرات () ]
اوقات شرعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پیوندهای دوستان