مهر 91 - محرم اسرار
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محرم اسرار
درباره‌ی وبلاگ

به نام خدا سلام اینجا رو ساختم که از دلم برای دیگران و برای خودم بنویسم. امیدوارم دلنوشته‏هام تو اینجا مورد پسند دوستانم باشه. امیدوارم اینجا سکوی پرتابم به سوی شروع موفقیت‏های روز افزونم باشه.
موسیقی وبلاک
"
امکانات وب

بازدید امروز:34
بازدید دیروز:22
کل بازدیدها:313868

به نام خدا

سلام

قبل از هر چیز ولادت هشتیمن ستاره  تابناک، امام رضا رئوف  رو به همه تبریک می‌گم

امیدوارم این امام رئوف ما رو هم مثل اون آهو، ضامن بشه و تاییدمون کنه

....

نمی‌دونم مشکل من بودم؟... همراه اول اعتباری بود؟... یا....؟

تقریباً هر جور که تصور کنید پیامک فرستادم، اونم بارها و بارها و از نقاط مختلف شهر. اما هیچ رفیقی پیدا نکردم.

تا اینکه با شماره دوستم جواب گرفتم.

نتیجه رو که دیدم جا خوردم: شهید گمنام، بهشت زهرا تهران، قطعه 40، ردیف 83،‌ شماره 6.

دوستم شک کرد که تاریخ تولد رو درست وارد کرده یا نه، پس یه بار دیگه ... و برای بار دوم هم : شهید گمنام، بهشت زهرا تهران، قطعه 40، ردیف 81،‌ شماره 2

احساس عجیبی پیدا کردم، اشک تو چشام جمع شده بود :"( . بالاخره منم رفقای آسمانی خودم رو پیدا کرده بودم. اما رفقای من گمنام بودن. :"(...

کنجکاویش شدید شده بود و برای بار سوم: شهید گمنام، بهشت زهرا تهران، قطعه 40، ردیف 76،‌ شماره 8

خیلی برام عجیب بود و حسی عجیب بهم دست داده بود. چطور شده برای من همه رفقام گمنام شدن؟. بعد از حساب کتاب‌های منطقی، این حساب رو هم کردم که بدست آوردن این رفقای گمنام نازنین، حتماً یک هدفش تلنگری به من بوده. تلنگری که تا حالا چیکار کردم و چیکار باید بکنم. تلنگری که ... .

شاید اگه یه بار دیگه امتحان کنم نتیجه این نباشه.

اما برای بار چهارم هم : شهید گمنام، بهشت زهرا تهران، قطعه 40، ردیف 82،‌ شماره 3

فکر کنم هر کس دیگه‌ای جای من بود هم تعجب می‌کرد اگه همه‌ی نتیجه‌ها رفقای گمنام باشن.با خودم حساب کردم دیدم من که لایق رفاقت این عزیزان نیستم، پس حتماً این نتیجه اومده و این رفقا اومدن که بهم تلنگر بزنن ... :"(

صبر نداشتم و می‌خواستم هر چه زودتر برم و رفقام رو ببینم. پس همین دیروز رفتم بهشت زهرا. قطعه 40 رو پیدا کردم. اول قطعه شهدا اسم و رسم داشتن و عکس و... . بعد از یه فاصله رسیدم به قبرهایی که سنگشون مشکی بود و روی اون‌ها نوشته بود : شهید گمنام. متاسفانه شماره و ردیف و اینا، رو قبرشون ثبت نشده بود، در صورتی که شهدای گمنام کنار قبر دایی شهیدم دست کم شماره و ردیف داشتن :(. اما نا امید نشدم و با قبرهای شهدای اسم و رسم دار که تک و توک بین شهدای گمنام بودن، تونستم هر چهارتا رفیقم رو پیدا کنم :).

به همین قدر راضی نشدم و رفتم خانه‌ی شهید. اونجا در مورد شهدای قطعه 40 پرس و جو کردم که یه آقایی نشست و اطلاعاتی داد که فکر می‌کنم درست بوده باشه. اون آقا گفت: شهدای این قطعه، شهدایی هستند که اواخر سال 66 آوردنشون، بدناشون سالم بوده، صورتاشون مشخص. اما فقط پلاک نداشتن. ما از صورت تک تکشون عکس گرفتیم تا بعداً شاید توسط خانواده‌هاشون شناسایی بشن. بعد هم تو سردخونه نگه‌شون داشته بودیم. بعضی از این قبرهایی که می‌بینید اسم و رسم دارن، از روی عکس، خانواده‌شون شناساییشون کردن و برای همین سنگ قبرشون رو عوض کردن. اما هنوز خیلی‌هاشون شناسایی نشدن... . اسم این شهدا رو گذاشته بود، شهدای سردخونه‌ای :(

دوباره برگشتم به قطعه 40 و تابلویی دیدم که نوشته بود "سرداران بی پلاک" ...

اونجا دوباره با سیم‌کارت خودم امتحان کردم اما بازم نشد :( ؟؟؟

 


[ جمعه 91/7/7 ] [ 12:36 عصر ] [ پارسا زاهد ] [ نظرات () ]
اوقات شرعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پیوندهای دوستان