روزانه ها - محرم اسرار
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محرم اسرار
درباره‌ی وبلاگ

به نام خدا سلام اینجا رو ساختم که از دلم برای دیگران و برای خودم بنویسم. امیدوارم دلنوشته‏هام تو اینجا مورد پسند دوستانم باشه. امیدوارم اینجا سکوی پرتابم به سوی شروع موفقیت‏های روز افزونم باشه.
موسیقی وبلاک
"
امکانات وب

بازدید امروز:2
بازدید دیروز:125
کل بازدیدها:317941

به نام خدا

سلام


1-

مسافر امید یک

پریروز مثل همیشه رسیدم سر خیابون کنار اتوبان و مثل همیشه منتظر یک ماشین عبوری تا برسم به خیابون استقلال

دیدم یک پراید سفید آموزشگاه رانندگی امید اومد. فکر کردم میخواد منو سوار کنه که سرعتش رو کم کرد. اما نه. راننده آقا رفت هفت هشت متر جلو تر ایستاد و پیاده شد و دور ماشین چرخ می زد.

واضح بود منتظر کسی هست.

بعد یکی دو دقیقه دیدم یک پراید سفید دیگه و مربوط به همون آموزشگاه اومد تو خیابون. این یکی رانندش یک خانم بود که داشت رانندگی یاد می گرفت و کنارش هم یک خانم دیگه، معلمش.

وقتی می رسن کنار ماشین اون آقا. کمی دو مربی با هم صحبت می کنن و بعد خانوما می رن و مربی آقا همچنان منتظر.

تا اینکه یک آقای دیگه از راه می رسه و می ره پشت فرمون. انگار کار آموز بود.

بعد مربی منو صدا کرد که بیا و با هم بریم. به کارآموز گفت این بنده خدا خیلی وقته منتظر ماشینه. هیچی دیگه من شدم مسافر امید

2-

مسافر امید دو

دیروز کارم بیشتر طول کشید و دیر رفتم سمت خونه. اما باز که رسیدم سر همون خیابون، دیدم همون موقع کارآموزه اومد و لبخند زد و مربی هم لبخند زد و من هم لبخند و سوار شدیم

فکر کنم من اولین مسافر یک آموزشگاه رانندگی بوده باشم.

حالا اولین تو تمام آموزشگاه ها نه ، دست کم اولین تو آموزشگاه امید!



3-

یک شاخه ریحان :دی

چند روز پیش مامان می گه داری میایی خونه یک بسته ریحون بخر  از اون مغازه تو خیابون بوووق

می رم اون مغازه و میگن یه بسته ریحون بدین. بهم می گه بسته ای نداریم ریحون رو باز می فروشیم. گفتم پونصد تومن بدین. میگه پونصد تومن چیزی نمی شه ها

ریحون این روزا خیلی گرون شده. گفتم مگه چند شده؟ میگه صد گرم 700 تومن.

من داشتم تو ذهنم تبدیل به کیلو می کردم که فهمیدم کافیه ده برابرش کنم.

- من با خودم [وااااااااااااااااااای 7000 هزار تومن]

دیگه دو هزارتومن خریدم دیگه .

برام مثل تو همین عکس بالا که می بینین پیچوند مثل یه دست گل. بعد خندید و گفت با این الان می تونی بری خواستگاری :دی

مواظبش باش :))


4-

سبزی پلو با کوکو سبزی !!!!!!! :دی

چند روز پیش اومدم خونه گفتم بیست سوالی: اگه  گفتین غذای امروز چی خوردم. داشتن غذاها رو می گفتن و گفتم گناه دارین یه راهنمایی بزرگ می کنم

سبزی پلو بود. شما بگین با چی؟. ؟:دیییییییییییی با خودم می گفتم واقعاً راهنمایی بزرگی کردما :دیییی. دیگه مطمئن شدم عقلشون قد نمی ده، گفتم سبزی پلو با کوکو سبزی بود

چند روز پیش تو تابلو فهرست غذا دیدم که نوشته امروز به جای فلان غذا، سبزی پلو با کوکو سبزی داریم

برای خودش جوکی بود این غذا. یاد جوکی افتادم که یه بنده خدایی نون بربری رو لای نون لواش می ذاره و با نوشابه می خوره.

امروز انگار به جوک چند روز پیششون افتخار کرده باشن، تو برنامه هفتگی برای هفته بعد تو فهرست غذا نوشته بودن، سبزی پلو با کوکو سبزی و ماست .




[ سه شنبه 92/12/20 ] [ 9:20 عصر ] [ پارسا زاهد ] [ نظرات () ]
اوقات شرعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پیوندهای دوستان