بسوزه پدر امتحان ! :دی - محرم اسرار
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محرم اسرار
درباره‌ی وبلاگ

به نام خدا سلام اینجا رو ساختم که از دلم برای دیگران و برای خودم بنویسم. امیدوارم دلنوشته‏هام تو اینجا مورد پسند دوستانم باشه. امیدوارم اینجا سکوی پرتابم به سوی شروع موفقیت‏های روز افزونم باشه.
موسیقی وبلاک
"
امکانات وب

بازدید امروز:23
بازدید دیروز:4
کل بازدیدها:318320

 

به نام خدا

سلام

همون طور که دوستان گفتن، واقعاً بسوزه پدر امتحان 

خودمم خوب بلد نبودم که. وقتی می‌شینی سر جات، روی یه صندلی دسته‌دار کوچولوی خشککک، خانوم جلویی سفارش خانم پشت سریت رو می‌کنه و می‌گه: گناه داره کمکش کنید. دستتون رو باز بذارید. فردا عروسیشه.

همساده پایینی می‌گه تقلب کردن باعث می‌شه آدم بهتر یاد بگیره. پس اشکال نداره!!!. منم الان گیر فلسفه تقلب هستم. آیا خوبه؟ آیا بده؟

می‌رم سر کار از همکارم می‌شنوم دکتر ه- ن گفته این آقای ز چه قدر می‌ره مرخصی؟

 

خوشبختانه همکارم شاهد بوده که من امسال تا قبل امتحانا، فقط و فقط 5 روز تو عید مرخصی اونم از نوع اجباریش گرفتم. حتی مریض هم نشدم که مرخصی استعلاجی بگیرم.

 دیدم نبود من تو محل کار خیلی تو چشمه، برای اینکه بعداً نظر دکتر پر توقع عوض نشه، تا تنور داغ بود روزای دیگه‌ی امتحانیم هم مرخصی ها رو چسبوندم :دی. البته فقط روز امتحان.

امتحان خوشبختانه یا بدبختانه سوال تشریحی هم داشت ؟!. بستگی به استادش داره که را بیاد یا نیاد. سر کلاس این استادش می‌رفتم. یه خانم حدوداً هم‌ سن و سال خود شاگرداش. خانم امجد. هم جدی هم مهربون هم با شاگرد راه بیا. امیدوارم تو برگه تشریحی باهام راه بیاد :دی.

 

 برگه امتحان رو که می‌دم تازه یادم میاد که زیر برگه رو امضا نکردم. یه دفعه چشمام به یه مراقب آشنا می‌خوره. بله خانم بدری( کارشناس آزمایشگاه زیست که دیگه بعید نیست شجره نامه خانوادگی من و خواهرم رو هم بدونه. اتفاقاً اون روز خواهرم هم تو همون ساعت امتحان داشت.) یه دفعه جلوم سبز می‌شه و به شوخی با صدایی جدی می‌گه چرا امضا نکردی؟ هان؟.

یادم رفته بود بقیه برگه های خالی تشریحی رو هم خط بزنم . چون استاد نتونه کمک کنه!!!.( از اول شروع امتحان هر 5 دقیقه یه بار پشت میکرفون می‌گفتن برگه‌های تشریحی خالی رو ضربدر بزرگ بزنید.

بگذریم اینا افکار مشوش امتحانی و کاری بود.


تو مترو و چشمم به یه بیت شعر میفته که بین دو مصرعش عکس امام خمینی بود. فکر کردم مال ایشون باید باشه. به سبک ایشون که می‌خورد

اون بیت این بود:

به چه مشغول کنم دیده و دل        دل تو را می‌طلبد دیده تو را می‌جوید

خیلیی خوشم اومد از این بیت و یواشکی با موبایل ازش عکس گرفتم که یادم باشه تو وبلاگم بنویسمش عکسشم . البته تو عکس فقط دیده و دل کامل مشخصه :دی


 

 

پ.ن1: همین دیشب رفتم به سرزمین قاصدک‌های آسمونی و بازم یه شعر که حس و حالم بود رو نشون می‌داد. از همه بیتاش خوشم اومد. فقط یه مصرع رو برای خودم قبول نداشتم. اونم این مصرع بود

 

فتاده ام از پا بگو که از جانم دگر چه خواهی؟

از پا که نیفتادم هیچ، تازه دارم بیشتر انرژی می‌گیرم

این مدت که مشغول شدم، رفتن به دانشگاه وسط بیکاری ها و امتحان دادن و درس خوندن و... برام مثل استراحت کردن شده.

واقعاً هدف که مشخص باشه، یه انرژی می‌گیری که نگو. خدا هم همین‌طور محسوس و نامحسوس کمکت می‌کنه و امیدوار.

 

پ.ن2: و من الان حس یه دهه‌ی 70!! ی رو دارم شایدم 73 یا شایدم 74 :دی. طبیعتاً هر چی این عددا زیاد بشن من بیشتر انرژی می‌گیرم. آخه جوون‌تر می‌شم :دی. فقط خدا کنه یه دفعه به دهه‌ی 90 نرسم. آخه می‌ترسم که برسم به زمان تولد!! :دی.

هر چند شاید باید به زمان تولد برسم و تولدی دوباره رو آغاز کنم و... . 


پ.ن3: راستی چند وقتیه دوباره داره سریال تولدی دوباره رو می‌ذاره . سریال خیلی خوبی بود

پ.ن 4: تو وبلاگ خانم ترانه حرف از فال و دعا و اینا بود دیدم بد نیست این رو اینجا بذارم.
قابل توجه اولین مشتری علی جون:)
این فال برای این هست که به فهمی به کعبه مقصود می‌رسی یا نه
برای تو و برای مشتریای بعدی بگم که اول باید شعر زیر رو بخونی
بعد یه صلوات می‌فرستی و بعد به جدول نگاه میکنی
اولین حرفی که نظرت رو جلب کرد رو آدرسش رو به صورت زوج مرتب میدی تا بتونم دقیق بدونم کدوم حرف رو میگی

ای واقف مدعای حاجتمندان         آگاه ز اسرار همه پیر و جوان

خواهیم کزین فال نمایی ما را      آگاه که مدعا شود حاصل از آن




[ پنج شنبه 91/4/1 ] [ 2:0 عصر ] [ پارسا زاهد ] [ نظرات () ]
اوقات شرعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پیوندهای دوستان