باغ پرندگان - محرم اسرار
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محرم اسرار
درباره‌ی وبلاگ

به نام خدا سلام اینجا رو ساختم که از دلم برای دیگران و برای خودم بنویسم. امیدوارم دلنوشته‏هام تو اینجا مورد پسند دوستانم باشه. امیدوارم اینجا سکوی پرتابم به سوی شروع موفقیت‏های روز افزونم باشه.
موسیقی وبلاک
"
امکانات وب

بازدید امروز:72
بازدید دیروز:31
کل بازدیدها:317624

به نام خدا

سلام

می‌دونم ممکنه با این پست، یه دفه آمار وبلاگم زیادی بره بالا و افراد غریبه هم بیان اینجا. اما بی خیال بهتر:))


مثل بیشتر اوقات، می‌رسم سر خیابون و راهی خونه می‌شم.

صد متر رو که رد می‌کنم از دور تعدادی ماشین توجه‌م رو جلب می‌کنه. حتماً ماشین‌های سرکارگرها و پیمانکار و اینا باید باشه. بی خیال می‌رم جلو و می‌بینم اوووووووووووووووووووووهه چه خبره. انگار سیزده‌بدر شده.


آخه هر سال سیزده‌بدرها اینجا این شکلی می‌شد. اما سریع دوزاریم میفته که بالاخره افتتحاح شد.

بله امروز صبح جناب شهردار اومده بودن باغ پرندگان رو افتتاح کردند. این همه ماشین هم جمعیت علاقه‌مند به دیدن این باغ بودند.

باور کنید سال‌هایی که این جنگل کنار خونه  قرار نبود باغ پرندگان بشه، این خیابون هییییییییییییییییییچ اهمیتی نداشت که نداشت. باریک و تنگ و تاریک(در شب)، بدون پیاده رو.

-           الو 137؟ ببخشید این خیابون ما پیاده‌رو نداره. اگه ممکنه این حاشیه خیابون که پر از خاک و سنگ و خاک روبه هست رو بیایین آسفالت کنید. به خدا خطرناکه مخصوصاً شب‌ها که تاریک می‌شه، ممکنه ماشین بهمون بزنه

.. باشه ما اطلاع می‌دیم . شما با این کد ... می‌تونید پیگیری کنید.

.

.

.

این تلفن زدن‌ها 6 تا 7 سال ادامه داشت، تا همین چند ما پیش که با بیل مکانیکی به جون خیابون افتادن و خیابونمون رو شخم زدن به معنای واقعی. و ما مدت‌ها اسیر گرد و خاک و اسیر جاده‌ای سنگلاخی بودیم تا به امروز(یعنی دیروز :دی) که جاده‌ای زیبا افتتاح شد با پیاده‌رویی سنگ‌فرش شده.


اما نه به خاطر تماس‌های ما بلکه به خاطر پرنده‌ها.؟

به خاطر پرنده‌ها؟

اگه به خاطر اون‌ها هم بود بازم هیچ. اما به خاطر سیمَت بووووووووووق بود انگار.


پ.ن: ما که این همه همسایه بودیم و این همه در جریان کار این باغ، نفهمیدیم امروز رایگانه. اما انگار همه می‌دونستن :))

 

-------

تا الان که دور تا دور خونمون از مینا گرفته تا کلاغ و یه جور پرنده‌ی دیگه که سیاه و سفید هست و دم تقریباً بلندی هم داره و تا کبوتر چاهی و یا کریم، پر بود

البته پر پر هم نه ولی هر روز یکی دوتاشون رو می‌دیدیم

می‌ترسم الان که این باغ افتتاح شده همه برن اونجا چون غذا براشون فراوونه و ما رو تنها بذارن؟

نکنه تا حالا هم رفته باشن؟ :( آخه برای ما آدما تازه افتتاح شده برای اونا خیلی زودتر افتتاح شده بوده :)

 

----------------------

اول فکر کردم چون روز اول هست و رایگانه مردم گفتن بیاییم و بریم ببینبم چطوریه؟

اما انگار اشتباه می‌کردم :دی. امروز وسط هفته سه شنبه بازم اومده بودن. البته من که هنوز نرفتم تو و ببینم، اما از ماشین‌های پارک شده مشخص بود.

یه حس دوگانه دارم. از یه طرف می‌گم خوش به حال این پرنده‌ها که این قدر توجه‌ها رو جلب کردن. از یه طرف می‌گم حیوونی‌ها اسیر شدن :(

البته عوضش بهشون خوب می‌رسن. تو این دنیایی که نامرد شده یعنی از اولش هم انگار نامرد بوده، اینجا بهتر از آزادی هست که یه دفه بی هوا بهت تیر بزنن و لذت ببرن


[ یکشنبه 92/2/8 ] [ 11:57 عصر ] [ پارسا زاهد ] [ نظرات () ]
اوقات شرعی
نویسندگان
آخرین مطالب
پیوندهای دوستان