به نام خدا
سلام
دوباره در خدمتتون هستم با ادامهی آموزش لهجه مشهدی :دی
این بار میخوام تخصصیتر آموزش بدم و دایره لغات رو یه کوچولو زیاد کنم. :دی
به نوعی میخوام گرامر این لهجه رو براتون آموزش بدم. شاید فکر میکردید که تمام یادگیری این لهجه سماعی هست و نمیشه قانونی براش تصور کرد.
اما باید بدونید که بیشتر تغییرات در این لهجه از قانونهایی خاص پیروی میکنه که با یاد گرفتن این قانونها، شما به راحتی میتونید مشهدی رو یاد بگیرید. :)
مهمترین بخش گرامر در هر زبان شاید افعال و ضمایر باشن و بنابراین من با اینها شروع میکنم
اول ضمایر منفصل
ما تو فارسی کتابی داریم:
من(ضمیر اول شخص مفرد)
تو(ضمیر دوم شخص مفرد)
او(ضمیر سوم شخص مفرد)
ما(ضمیر اول شخص جمع)
شما (ضمیر دوم شخص جمع)
ایشان (ضمیر سوم شخص جمع)
حالا معادل این ضمیرها تو لهجه مشهدی:
مُو (ضمیر اول شخص مفرد [یه توضیح بدم و اون اینکه واوی که به میم اضافه کردم "او" تلفظ نکنید. این ضمیر فقط به صورت "مُ" تلفظ میشه و اون "واو" خونده نمیشه )
به نظر من بقیه ضمایر به همون صورت کتابی تلفظ میشن، مگه اینکه لهجه خیلی خیلی غلیظ باشه
حالا ضمایر متصل
تو فارسی کتابی داریم:
ــَم (اول شخص مفرد)
ی ( دوم شخص مفرد)،
ــد ، ت (سوم شخص مفرد[ این رو مطمئن نیستم، اشتباه بود بگید])
یم (اول شخص جمع)
ید( دوم شخص جمع)
ند ( سوم شخص جمع [اینم مطمئن نیستم])
اما تو لهجهی مشهدی داریم:
ــُم (اول شخص مفرد)، مثال : خودُم دو ضمیر متصل بعدی مثل فارسی کتابی هست.
ــِم (اول شخص جمع)، مثال: رَفتِم
ـــِن(دوم شخص جمع)، مثال: رَفتِن
ضمیر سوم شخص جمع مثل فارسی کتابی هست
خب تا این جا رو خوب مطالعه کنید تا بعد:دی
البته برای صرف یک فعل تو لهجه مشهدی تنها تلفظ ضمیر متصل اون به لهجه اون فعل رو مشهدی نمیکنه. باید اول فعل هم تغییراتی بدید که تو مثال بالا شاهد تغییرات بودید
2- فعل
تو زبان فارسی کتابی، افعالی داریم که با پیشوند "می" شروع میشن.
با یه فعل پر کاربرد شروع میکنم. فعل مضارع " میروم." خب ما اول این فعل رو باید به محاوره تبدیل کنیم که میشه: میرم.
حالا میتونیم معادل مشدی این فعل رو بسازیم.
تو زبون مشهدی تقریباً بدون استثنا، پیشوند "می"
در اول شخص مفرد به "مُ" تبدیل میشه.
در صیغههای دیگه به "مِ" تبدیل میشه البته اگه ریشه فعل با حرکت ضمه شروع بشه، تمام صیغهها مثل صیغه اول شخص مفرد هستش.
مثلا همین میرم رو به لهجه مشدی صرف میکنم.
مُرُم، مِری، مِرِه ــــ مِرِم، مِرِن، مِرَن
ببخشید کسره ها رو خوب دقت کنید شاید خوب دیده نشن :دی
این عدم پیروی از قانون بقیه صیغه ها تو اول شخص مفرد، فکر میکنم به خاطر راحتترین نحوه تلفظ باشه.
به نظر من تو بعضی لهجهها مثل مشهدی، مهم هر چه راحتتر شدن تلفظ هست و برای رسیدن به این راحتی، باید کلمه به صورتی خلاصه بشه که تلفظش از تلفظ کتابی اون راحتتر باشه.
برای همین شاید چون تلفظ مِرُم هنوز کمی سخت هستش، حرکت اولین حرف رو به ضمه تغییر دادند.
الان بر میگردم
برگشتم. بابام کار داشت برای همین چند دقیقه رفتم.
شاید در مورد حرکت حرف دوم صیغه اول شخص هم سوال داشته باشید که چرا اونم ضمه هست؟
اول این رو بگم که درستتر اینه که بگیم حرکت اولین حرف بخش یا سیلاب دوم یا در مورد قبلی بگیم حرکت اولین حرف بخش یا سیلاب اول. و دیگه اینکه، این فعل چه در لهجه مشهدی و چه حالت محاوره اصلی، از دو بخش تشکیل شده.
قانون دوم اینکه تو هر فعل وقتی به ضمیر متصل میرسیم، اگه اون ضمیر با فتحه شروع بشه، فتحه به ضمه تبدیل میشه
طبق این قانون میبینیم که فعل میرم به درستی به مُرُم، تبدیل میشه. به صیغه بعدی که بریم (میری) میبینیم که طبق قانون اول (تبدیل ی به کسره) باید این فعل به مِری تبدیل بشه. در مورد صیغه سوم شخص هم داریم مِرِه (اینجا چون دیگه حرف آخر فعل ی نیست از قانون کلی پیروی شده و ی بعد ر هم به کسره تبدیل میشه)
و حالا بدون توضیح سه صیغه جمع رو داریم: مِرِم، مِرِن، مِرَن
ادامه دارد اما شاید همین امشب برگشتم شاید بعداً :)
میدونم خیلی خسته کننده بود. یاد دستور زبان افتادین :دی
حالا برای تنوع هم شده به یکی از ویژگیهای این لهجه اشاره میکنم. و یه اصطلاح جالب و بامزه :دی
اول اصطلاح رو میگم.
تو لهجه مشهدی اگه کاری که میخواین انجام بدین، ارزش زحمتی که باید براش کشیده بشه یا هزینهای که باید براش پرداخت بشه رو نداشته باشه و بخوان بگن این ارزشش رو نداره، به جای این عبارت میگن:" کرایی نمیکنه" :دیییییییییی
اما نوبت به یکی از ویژگیهای این لهجه رسید:دی
تو این لهجه از مصدر شدن و انواع فعل مشتق از اون استفاده نمیشه (تا اونجایی که من بررسی کردم :))) ) در عوض از مصدر رفتن و افعال مشتق شده از اون استفاده میشه.
چند مثال:
یادمه داییم میگفت: سربازی که بودم، یه پسر مشهدی رو دیدم داره داد میزنه " پتوم گُم رِفتِه...،
پتوم گُم رَفتِه..، پتوم گُم رَفتِه..." بعدش داییم بهش میگه پتو که جایی نمیره و تعجب کرده بود. بعداً میفهمه منظورش این بوده که پتوش گم شده :دی
یه مثال دیگه
دَرسُم تِموم رِفتِه، مُِوخوام بازی کُنُم.
بذارید یه چند تا کلمه دیگه هم بگم:
جاری= یِیری، باجناق= هَم زُلف، مادرشوهر= خُوش، پدر شوهر= خُسُر، هوو= وِسنی