به نام خدا
سلام
چند روز پیش پاتوق همه تو وبلاگ هاوایی بود. تولد خانم آنشرلی بود. آخراش دیگه کشیده شد به تازه شدن خاطرات گذشته، تو انجمن خانواده :). هییییی
امروز از نوعی رسم تو خواستگاری شنیدم که یاد تاپیکهای اونجا افتادم و بحثهایی که میکردیم، برام تازه شد :)
اما این رسمی که شنیدم رو تو هیچ کدوم از اون بحثها یادم نمیاد.
نمیدونم شما اگه به نوعی درگیر این جور خواستگاری بشین، چه عکسالعملی نشون میدین.
شنیدم تو یه خواستگاری، برای بار اول مامان پسر میاد دختر رو ببینه. (بله میدونم یادمه در این مورد بحث کرده بودیم اونجا. ادامهش جالبه :دی)
برای بار دوم با پسر میان خواستگاری. تا پسر و دختر همدیگه رو ببینن و با هم حرف بزنن.
برای بار سوم دوباره با پسر میان خواستگاری تا دوباره پسر و دختر، حرفاشون رو بزنن
(نمیدونم یعنی تو بار اول نتونستن همه حرفاشون رو بزنن؟ شاید دیر وقت اومده بودن دیر شده بوده :دی. شاید بار اول پسر هول شده بوده :دی . نمیدونم والا)
همینجا که تموم نمیشه
برای بار چهارم میخوان بیان که زنگ میزنن و میگن : این بار میخوایم با خالهها و فامیلا بیایم :دی
بهشون میگن: برای تعیین مهریه و ایناست دیگه؟
میگن: نههههههههههه. اون یه مرحله دیگس [:دی]
اینجاست که خونواده دختر میگن: پس بذارید ما بازدیدمون رو پس بدیم. بعد ... .
...
پ.ن1: درسته گفتن ازدواج در واقع عقد بین دو خانواده هست. اما نه دیگه عقد بین کل فایملهای دو خانواده. یکی نیست بهشون بگه اگه این قدر بدبین هستین، اصلاً خواستگاری نمیومدین . نمیدونم شایدم رسمه دیگه. حتماً رسمه :دی
پ.ن2: همسایه به مامانم میگه:" بعضی از اینایی که پسر دارن. مجلس خواستگاری رو با بقالی اشتباهی گرفتن. یه بار مامان پسر میاد دختر رو ببینه ، یه بار خواهر پسر،... یه بار خاله... . یه بار مامان اینا با خود پسر میان . یه بار... آخه مگه اومدن چیپس و پفک بخرن!!! . مگه ما چیپس و پفکیم. :دی .واقعاً بعضی از این خانوادههایی که پسر دارن چه اعتماد به نفس بالایی دارنا!!)"