به نام خدا
سلام
یکی از پرندههای پاپانوئل که مأمور رسوندن هدیه به یه خونوادهی خوشبخت بود، از شانس بد یا خوب اون خونواده، تنبل تشریف داشت :دی
این بود که چند ماه بعد کریسمس تازه میرسه بالای خونه یه اون خانوادهی خوشبخت و هدیهشون رو از دودکش شیروونی خونه میندازه تو.
به به چه هدیهی کوشمولو و خوشگلی یه کاکل زری :دی
صبر کنید ببینم. یه جای داستان ایراد داره. آوه این یه داستان دیگه بود. تو داستان ما پاپانوئل و کریسمس وجود نداره .:))
پس از اول میگم
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیشکی نبود. یه خونوادهی خوشبختی بودن که... (آهان این شد یه داستان اصیل مازنی )
نه نه سرما دیگه داشت کولهبارش رو که این روزا از اون روزا، خالیتر هم شده (آخه نکه تورم و ایناس:دی نهنه سرما هم نمیتونه تو کولهبارش برف درست و حسابی جمع کنه) آخرین برفهای البته پر و پیمونش رو میتکوند و کم کم باید جاش رو با عمو نوروز عوض میکرد.
برفهای نهنه سرما همه جا میبارید، به خصوص رو پشت بوم خونهی یک خونوادهی بسیار بسیار خوب و صمیمی. ناگهان؛ تو اون خونهی هل هله و شادی وصف ناشدنی برپا میشه که نگو. همه تعجب چی شده چه خبره و اینا که... .
... که بله یه کاکل زری خوشمل کوشمولو به دنیا میاد.
اون کوشولو یه ایرانی اصیل اصیل بود. اما خبر نداشت در آینده با جزایر هاوایی نسبت پیدا میکنه و اسمش رو میذارن هاوایی :دی
بله اون پسر، بلکه اون گل پسر ( یه وقت اشتباه نکنیدا، گل پسر؛ نه گل بسر. اون گل بسر ایشالله درآینده نصیب این گل پسر میشه :دی) کسی نیست جز . هووووووووم (آخه چی بگم ) علی؟ هاوایی. A_V_B_2066 یا ... همه اینا، هممممممه هممممممهی اینا مربوط به کسی نیست جز دوست عزیزم علی