به نام خدا
سلام
باز یه پنجشنبهی دیگه و یک پیش صعود دیگه.
چند روز بود تبلیغش رو زده بودند. صعود به قله کلون بستک. دو سه بار اول خیلی برام حفظ کردنش سخت بود :دی. اما بعد دیگه حفظ شدم.
ارتفاع رو که دیدم خوشحال شدم. این بار به ارتفاع 4250 متری قرار بود بصعودیم. ساعت رو که دیدم یه کوچولو تعجب کردم. ساعت 03:30 در محل ... حضور داشته باشید که حرکت کنیم. خب من هم که تو قرارهای ملاقاتم همیشه وقتشناس بودم. ساعت 02:50 از خواب بیدار شدم و حاضر شدم. بنده خدا بابام بیدار شدن و من رو رسوندن.
به محل قرار که رسیدم. سه تا طلبه دیدم مشغول مطالعه و عبادت و استراحت (هر کدوم یکی از این کارا رو میکرد :دی). فکر کردم ممکنه از اعضاء جدید تیم باشن. ازشون که میپرسم، عکسالعملشون جالب بود. انگار که کوهنوردی عملی شاقتر از توان اونها باشه :دی
ساعت 03:45 تقریباً همه اومده بودن و تیم آماده حرکت بود. اما آقای راننده خواب مونده بودن و توفیق اجباری شد که با آ شیخها، نمازی به جماعت اقامه کنیم. مسئول تیم عجله داشت و آشیخ ما خیلی آروم و طولانی نماز رو میخوند. تازه سر اینکه اذان صبح 2 دقیقه احتیاط داخل شدن به وقت رو داره با مسئول تیم مباحثه کردن، مباحثهکردنی :دی
نماز تموم میشه و راننده خواب مونده میاد و حرکت میکنیم. از جاده اوشان فشم و اینا. میریم و میریم .... خیلی میریما. تا بعد یک یا یک ساعت و نیم به محل شروع صعود میرسیم.
اونجا به خط شدیم و شمارش و تعدادمون به عدد مقدس 40 میرسه.
به همون حالت صف از کوه بالا میریم و میریم و میریم. از مکانهاس سخت و با شیب تند هم رد میشیم. جاهایی که اگه پاتون زیاد از حد سر بخوره و غل بخورید و برید پایین مرگ کمترین نتیجهش بود. و بالاخره برای اولین بار یک قله رو فتح میکنیم. جی پی اس موبایل ارتفاع قله رو 4154 متر نشون میداد.
پ.ن1: بعد از این صعود وقتی اون بالا بودم و خودم رو تو اون ارتفاع میدیدم. وقتی قله دماوند رو در دور دستها که در نور خورشید سفیدیش در سپیدی آسمان تقریباً محو شده بود، میدیدم. حس قدرت و استقامت عجیبی در خودم احساس کردم.
حس میکردم که دیگه به راحتی میتونم تمام موانع رو از پیش روی زندگیم بردارم. دیگه هییییییییییییییچ مشکلی تاب مقاومت در برابر من رو نخواهد داشت. :) به این فکر بودم که روزی فتح قله دماوند رسید و اون بالا وایساده باشم، اون وقت دیگه چی :دی
پ.ن2: به خودم یه تلنگر بزنم که یه وقت عادت نکنم به این کوهنوردی اونقدر که به مهمترینهای زندگیم اهمیت ندم و عشقم بشه کوه و کوهنوردی و البته به این عادت نکردن هم عادت نکنم :) مطلب مرتبط