به نام خدا
سلام
نمیدونم اولینش پس از باران بود یا زیر تیغ؟!
نمیدونم اسمش چی بود، اما بعد شد، خانوم کوچیک. زن ارباب اومد به زور برای شوهرش عقدش کرد. مامان باباش راضی نبودن انگار. اما به خاطر مامان و بابا از خودش گذشت. از خانوم کوچیک تو این فیلم خیلی خوشم اومد. غیر از اون از خود گذشتگیش که نمیدونم درست بود یا غلط، شاید بقیه کاراش بی نقص بود آدم دوست داشت ببینه حرکت بعدیش چیه. اما مگه میشد تحمل کرد و اون اتفاقات ناخوشایند رو دید. اون عموی نامردش و اون برادر هووی نامردتر که حتی به خواهر زادهش رحم نکرد.
زیر تیغ اما یه جور دیگه نامردی داشت و غیر قابل تحمل. پسرهی نامرد، حساب قتل غیر عمد پدر زن رو با نامزدش که عقد هم کرده بودن تسویه میکرد. اوه اوه اون عموی بدجنس رو نگو. خدا منو ببخشه اگه آدم خوبی باشه و من ازش اینقدر بدم میاد. یعنی اونقدر نقش بدش رو خوب بازی میکنه که تنفر شدیدی ازش پیدا کردم :دی :(
جراحت؛ این یکی یه جورایی از اون دوتا بدتر بود و غیر قابل تحملتر. پسری که فقط هیجان داشت و فکر میکرد واقعاً عاشق هست و هیچ چیزی نمیتونه جلوش رو بگیره. اما اونقدر بی شخصیت بود (هیچی استقلال شخصیت و فکر نداشت) که نتونست مرزی بین احترام به مادر و حرفشنوی از اون و رعایت حق همسرش بکشه. یه بار به مادر بی احترامی کرد و با مظلومنمایی مادر، بزرگترین حقها رو از همسرش ضایع کرد. نمونهی یه کودکی که ریش و سبیل درآورده بود قد بلند کرده بود... . باید با اقتدار به مادرش احترام میذاشت و از همسرش حمایت میکرد.
اوه داشت یادم میرفت. یه سریال غیر قابل تحمل دیگه که به نوعی شبیه جراحت هست و حالا داره تکرارش رو میذاره آه. محمد یا به قول مامانش محمدم، به حساب آدم خوب و مثبت سریال بود. اما به نظر من عمل اون منفیترین عمل تو نقشهای اون سریال بود. یه پسری که فکر کرد همه جا ایثار کار خوبیه. اما جایی ایثار کرد که بدترین کار ایثارکردن بود. البته از نظر من. شاید بقیه چیز دیگهای بگن. حتی اگه اون رقیب آدم خوبی هم بود، به نظر من باز هم ایثار تو همچین جایی بدترین عمل هست. یه آدمی که فکر میکرد حق با اونه. البته مریم هم با لجبازیش اشتباه محمد رو کامل کرد
پ.ن1: باورتون نمیشه این چند ماه شاید 6 ماه اخیر و یکم بیشتر، از انواع شبکهها پس از باران و زیر تیغ، تکراری پخش کردن که نگو. از آی فیلم گرفته تا نمایش و حتی شبکههای عمومی. اصلاً تحمل دیدن تکراری این فیلمها رو نداشتم. خانواده هم فهمیده بودن من چقدر از این سریالها متنفرم، وقتی شروع میشدن، اونم شاید تو یه روز هر دوتا سریال، منو با نیشخند و شوخی صدا میزدن. صداش رو زیاد میکردن و هر اتاقی هم که میرفتم چند ساعتی معذب بودم تا این سریالها تموم بشن :دی
پ.ن2: تو این چهار تا سریال به نوعی به زن، این موجود لطیف جراحت وارد شد. جراحتی که فکر کنم اگر واقعی بود هیچ وقت کامل درمان نمیشد.
پ.ن3: نمیدونم با اینکه خودم نمونهی واقعی این ظلمها رو شاهد بودم و یکیش رو مدتها نوشتم(آئینه عبرت) اما وقتی خودم مینویسم اون طوری زجر نمیکشم. شاید چون علاقه شدید به نوشتن، عذاب اون عمل رو برای قابل تحمل میکنه و میذاره بنویسم. اما اگه همین نوشته فیلم بشه، شاید نتونم نگاه کنم . یعنی مطمئنم تحملش رو ندارم
پ.ن4: یادتونه بعد سریال در پناه تو، این به حساب شعر مد شده بود همه میخوندن . " به نظر تو، در پناه تو ، مادر رامین، زن خوبی بود؟ " :دی :(